بزرگ شدن دخترم
سلام به یکی یکدونه قلبم دختر قشنگم داری روز به روز جلوی چشمم بزرگ میشه دیگه انشاالله دو ماه دیگه یک سالت میشه ، آخ که چقدر زمان زود میگذره پریشب رفتیم خونه خاله بابات که به عمو حدادی که قلبشو آنژیو کرده بود سر بزنیم.خاله گفت یاسمین(زن پسر خاله بابایی) حاملست .یاد موقع بارداری خودم افتادم که چقدر شیرین بود تو دلم میگفتم خوش به حال یاسمین الان چقدر خوشحاله .آخه نمیدونی وقتی تو دل مامانی بودی چقدر من و بابایی خوشحال بودیم تو آسمونا سیر میکردیم تا الان هیچ حسی نتونسته به شیرینیه اون دوران باشه البته الان که بدنیا اومدی هم خیلی دوران قشنگیه ولی چون تو خیلی شیطون شدی کلاً هم یه کوچولو شیطون تر از بقیه بچه هایی همش میخوایی راه بری میخوری زمین یا...
نویسنده :
سارا
9:00